این کوچه بود شاهد دیدار پیش از این
از آب و نور و زمزمه سرشار پیش از این
جان میوزید از نفس هر دریچه یی
دل میشگفت از در و دیوار پیش از این
این کوچه بود خانهء پروانهپروران
با پرده های جالی گلدار پیش از این
پر بود از پرند و پرنده برای باغ
الماری بلند سپیدار پیش از این
دهلیزی از شگوفه و شبنم قرار داشت
در آستان خانه و بازار پیش از این
هر شب چراغ خواب مه آرام مینشست
در پیش روی پنجره بیدار، پیش از این
از دور میرسید تبردار بیش از این
آری، کسی نگفت خبردار پیش از این!
..
از کتاب ” آبستن از آبی” سمیع حامد