چقًدراین فاجعه پیچیده،این پرونده مشکل بود
که قاتل درمیانِ کُشته های خویش شامل بود
نمیدانم چه دردی را بنالم؟ درد من این است
که جانی نیز یک رویاگرای ِ مست ِ جاهل بود
دو رهبر در پسِ میز ضیافت ضدهم بودند
گرسنه با گرسنه در خط اول مقابل بود
به جای شیر از پستان مادر خون نمی آمد
گلوله بهر قتل عام ما بیرون نمی آمد
اگر در سینهء اهل سیاست هم کمی دل بود
چه کس مانده؟
برای مادرِ زخمی کجا فریادرس مانده؟
به قصد کشتن کودک « خدا» همدست قاتل بود!
.
از کتاب « لبخند پشت پوزبند» سمیع حامد