عاشقانه میرسی خواب طلایی دیده ام
شیرتوتِ اشک هایم را برایت چیده ام
در گمان استم که غافلگیر میسازی مرا
دستپاچه چارسوی خانه را پالیده ام
مردم از برگشت تو با خنده مژده داده اند
مثل یک معتادِ تازه روی پل رقصیده ام
بسکه یادت کرده ام دیگر سراپا توستم
در رهت فوّاره گشته روی خود باریده ام
ای مسافر! مژه ات جا مانده روی پلک من
دیده ام یک شمّه در گیلاس چای دیده ام!
از کتاب « تقدیم به …..» سمیع حامد