گر ماهتاب باشد یا آفتاب باشد
در اشک جاری من نقشی برآب باشد
آواز باد ولگرد پیچیده بین کوچه
آنسوی شیشه شاید عطر گلاب باشد
سنجاق ها روانند از پشت شاپرک ها
خوب است برگ لاله بین کتاب باشد
در التهاب باشد ماهیچه های ابرش
شاید که آسمان هم در اضطراب باشد
در عکس “سلفی” من یک سایهء تفنگ است
نامردی این زمانه بسیار باب باشد
گردوست مانده باشد از دست ناجوان ها
پشت نقاب باشد در بین قاب باشد
روزی اگر بیایی از شوق دیدن تو
یک اسکلیت خندان بر تخت خواب باشد
از کتاب ” دیوانه در قرنطین” سمیع حامد